قرآن میفرماید: «فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِالله فَأَذاقَهَاالله لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْف»(نحل/112)؛ کسانی که کفران نعمت کنند، نعمتها را قدردانی نکنند، خدا از آنها میگیرد. هرکسی یک کاغذ بردارد، نعمتهایی که خدا به او داده را بنویسد. یک لحظه چشمت را ببند؛ رابطه شما با دنیا قطع میشود. آب گوارا میخوریم؛ اگر این آب تلخ بود چه میکردیم؟ «لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجا» (واقعه/70)؛ به چهکسی تلگراف میکنی شیرینش کن؟
عوامل ناسپاسی:
1 - غفلت از نعمتها: کسی خدمت حضرت آمد، مشکلاتش را گفت. امام فرمود: حاضر هستی مشکلاتت حل شود ولی عشق ما اهلبیت را نداشته باشی؟ گفت: نه، جانم فدای شما. همین که ما خوبیها را دوست داریم، یک نعمت است؛ «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمان وَ زَیَّنَه فی قُلُوبِکُمْ»(حجرات/7).
2 - نعمتها را از خودمان بدانیم: به قارون گفتند کمک کن، خدا به تو داده! گفت: خدا به من نداده؛ «أُوتیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدی»(قصص/78)؛ از علم خودم است، خودم دکتری اقتصاد دارم، بهخاطر تیزهوشی و زرنگی خودم است.
3 - تلخیها را بهعهده خداوند میگذاریم: میگوییم: «رَبِّی أَهانَنِ»(فجر/16)؛ خدا امسال به ما نداد. «کلاََّ»؛ اینطور نیست که تو میگویی. «بَل لَّا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ»(فجر/17)؛ بلکه به تو دادیم، به یتیم ندادی، از تو گرفتیم.
4 - انصاف در برخورد با شیرینیها و تلخیها: ما گاهیوقتها مثل بچهمدرسهایها هستیم. وقتی بیست میگیرد میگوید: بیست گرفتم. وقتی صفر میگیرد، میگوید: معلم به من صفر داد. یعنی صفر را گردن معلم میاندازد. ما هم همینطور هستیم. خوبیها را میگوییم از من است، بدیها را میگوییم از خداست.
5 - ناسپاسی نعمت، نتیجه اسراف و زیادهروی: قناعت نمیکند، هرچه پول دارد خرج میکند، هیچ سرمایهای برای خودش ذخیره نمیکند. خانوادهها چقدر پول خرج مخشان میکنند، چقدر پول خرج مبل و نشیمنگاهشان میکنند؟ بیشتر پولها خرج بالاتنه میشود یا خرج پایینتنه؟ خدا مغز را بالا گذاشت، پایینتر از مغز قلب، زیر قلب شکم، زیر شکم شهوت ولی مردم از این طرف جواب میدهند. اول شهوت! بعد شکم، بعد قلب و احساسات؛ فصل امتحان هم چهار نفر در کتابخانه مطالعه میکنند.
6 - بد تحلیل میکنیم: عینک سرخ میگذاریم همه شلغمها را لبو میبینیم. عینکت را بردار، درست میبینی. ما گاهیوقتها مشکل مخ داریم. به حاجآقا میگوییم پول بده برای کتابخانه، میگوید: ندارم. میگوییم: پول بده منار را کاشی کنیم، میگوید: چشم! قرآن و اهلبیت نباید از هم جدا شود؛ «کتابالله و عترتی». در جامعه ما جلسات روضه زیاد است و باید هم باشد، چون هرچه داریم از امام حسین داریم اما در کنار جلسات روضه باید جلسات قرآن و نهجالبلاغه هم باشد.
7 - نگاه به اشراف، عامل ناسپاسی: به اشراف نگاه میکنیم و نسبت به زندگیمان تلخ هستیم. از غصههای دیگران غافل هستیم. اگر زندگی مرفهان را جستوجو کنی یک تلخیهایی در زندگی آنها هست که در زندگی فقرا نیست. لیموشیرین یک دقیقه بیشتر شیرین نیست، دقیقه دوم تلخ میشود.
8 - تلخیها و سختیها، امتحان الهی: قرآن بیستبار گفته ما شما را امتحان میکنیم؛ «وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْر»(انبیاء/35). تلخیها ابزار امتحان است. شیرینیها هم ابزار امتحان است.
9 - دوستی با افراد ناسپاس و ضعیفالایمان: رفیقشدن با افراد ناسپاس، آدم را ناسپاس میکند.
خدایا هرچه تا به حال ناسپاسی کردیم، گذشته ما را ببخش. ما را شاکر و سپاسگزار قرار بده.